یکشنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۹


آب زمزم

شبنم صدف

میدانی
کسانی برای ما دریا می شوند،
بعضی ها کوزه های آبی می شوند که از دریا برایمان آب می آورند
کوزه های هفت رنگ، به شکل شعر، موسیقی،
فیلم، عکاسی، مجسمه، نقاشی و نمایش
کسانی هم چشمه می شوند …
کسانی هم رود …
و بعضآ باران
و اما تو از قماش باران های تند و توفانی بودی!
از جنس دریاهایی خروشان که کویر خشک تنم را آبیاری کردی
مرا دوباره جان دادی
و این جسم خشکیده
دوباره جوانه زد
و زمانی هم تو
چشمه شدی
چشمه یی
از جنس چشمه هایی که
زمزم می شوند
تا جاودانه و
اسطوره ی
سیراب کنی
25 فبروری 2011.

این یک طرح، یعنی شعری کوتاه و سپید، می باشد. این طرح را می توان در 2 بخش ذهن و زبان بررسی کرد. یعنی فکر/ ایده را در بیان/ اکسپرسیون کلامی تجزیه و تحلیل کرد. چون فکر می تواند با بیان موسیقیایی یا نقاشی هم ارایه شود. این طرح بسیار صمیمی و پر احساس است زیرا انعکاس 2 اصل مهم در مرحله فعلی زندگی شاعر است: انسانی هوشمند طالب دانستن در سر و داغ در احساس برای بیان.

1- ذهن. در شعر ذهن عناصر صمیمیت، انگیزه، فکر، عاطفه، راوی را در بر می گیرد. فکر مرکزی در این طرح ذات دیگر راوی با روانی آب است که به اشکال گوناگون در می آید. این فکر در سطرها باشکال گوناگون تجلی میکند. راوی در شعر کسی است که شعر از دیدگاه او ارایه می شود.

در طرح فوق راوی اول شخص مفرد "من" است. راوی شخصی من، لحن را انتیم/ خصوصی و اتوبیوگرافیک/ شرح حالی یعنی صمیمی می کند. از این رو در اکثر شعرها که تغزلی اند و ادبیات آتوبیوگرافیک، راوی "من" بکار میرود. اکثر اشعار 3 کتاب اول فروغ فرخزاد با راوی اول شخص اند. این طرح با دیالوگ یا نجوا با همزاد آغاز می شود. پرسشی آمرانه، فکر اصلی را که آب و مخاطب این نجواست، آغاز می کند. ضمیر "تو" هم این صمیمت را بیشتر و مستقیمتر می کند.

انگیزه این طرح بیان و تخلیه انفجاری یک احساس می باشد. عاطفه در این طرح کشش تنانه بین "من" و مخاطب راوی، دوم شخص مفرد، "تو" است. این گزینش "من- تو" شعر را انتیم و صمیمی می کند. در این طرح "تو" امپرسیونی روی "من" گذارده که منجر به تولید این احساس صمیمی برای آرام کردن روح راوی می باشد.
2- زبان. یکی از کارکردهای غشاء مغز چپ زبان است که عمدتا شامل تولید سیگنال عصب در ناحیه بروکا Broca برای حرکت عضله دست و سر و دیگری درک زبان در ناحیه ورنیکه Wernicke مربوط به گوش و چشم است. در حافظه زبانی واژه ها، دستور زبان، لحن، با رابطهای عصب با مراکز عاطفی چینش واژه ها را در شعر تعیین می کنند. دیگر از کارکردهای غشاء بیرونی مغز تخیل، خلاقیت، حل مسئله، آرایه های شعری مانند قافیه و وزن، اصول زیبایی شناسی، کنجکاوی می باشند.
با یک شگرد قافیه "میدانی" در سطر 1 و "کنی" در سطر پایان چکیده/ طرح آغاز و پایان را محکم بهم وصل می کند. بین دو فعل دانستن و کردن استعاره ها در خدمت وصل "تو" و "مرا" می باشند. این 2 انگیزه "دانی" و "کنی" اصلیترین شوق "تو" در مرحله فعلی چرخه حیات است. نیز تنهایی راوی در جهان بطور تلویحی با زوم zoom ثنویت 2 احساس داغ تشنگی و آب سیراب این چکیده/ طرح را بسیار پر احساس می کند.

در این طرح، حرکت با آوردن فکرهای محرم هم می باشد. تصویرها/ ایماژها و فعلها فکر شاعر را در حرکت نشان میدهند؛ تا برای خواننده این حرکت درک پذیر و مطبوع باشد. این فعلها: دریا شدن، آب آوردن، چشمه شدن، آبیاری، سیراب کردن چکیده/ طرح را موثر و خواننده را در خلسه و خلود میبرد. وقتی 2 چیز باهم مقایسه می شوند؛ اگر چون، مانند، مثل بین آنها باشد؛ تشبیه بوده؛ وگرنه استعاره است. نمونه: لب چون لعل تشبیه است؛ لب لعل استعاره.

استعاره بارانهای تند برای تو یا کویر خشگ تن بصری و بدیع اند. ای نوع استعاره در فیلم دیزالو dissolve نامیده می شود که از یک چیز به چیز دیگر رفتن می باشد. مانند کبریت روشن به خورشید غروب در افق. کوزه های 7 رنگ استعاره بصری 7 هنر در فرهنگ را محسوس می کند: شعر، موسیقی، فلم، عکاسی، نمایش، نقاشی، مجسمه. ارجاع بیرونی زمزم هم به جنبه اساطیری می افزاید. 

تاویل. اکنون می توان این شعر را تاویل کرد: یعنی "ساختار در ژرفای" آنرا واشکافی کرد. حالتهای آب در خودجوشی چشمه، سیالی رود، ریزش باران ملموس می شوند. استعاره کویر خشگ، عنصر بیرونی آب را با تن با فعل آبیاری مربوط کرده است. رابطه علت-معلول آب و تن با تازگی جوانه، بصری و محسوس می شود. در تمام مفصلها آب بصور گوناگون و با فعلهای متناظر مانند نخ تسبیح از میان مهره های لغوی می گذرد. این شگرد غلظت چکیده/ طرح را شدیدتر می کند.
در پایان بندی یک تفسیر دیگر هم می توان ارایه داد. "تو" پایان، تعالی "من" آغازین است. بنظر می رسد زمزم و جاودانگی میتوانند نیت راوی در وضع متعالی آینده باشد. یعنی نام یک شاعر در فرهنگ ماناست؛ اگرچه تن او خاکی است. این تفسیر عرفان مولانا-شمس را بیاد میآورد که آینده یک فرد، مولانا، میتواند فرد دیگری، شمس، در حال باشد.

در مفصل پایانی زمزم، اسطوره، جاودانه – این لغات باهم محرم اند. در این چکیده/ طرح آب لازمه حیات بسیار قوی بیان شده. روی کره زمین بجز اکسیژن که در آب بصورت H2O "هاش دو او" هم است، آّب لازمه زندگی همه موجودات است. در 2-3 بیلیون سال پیش، حیات با آب و در آب پدید آمد. آب آنقدر حیاتی است که زندگی بدون آب معنی نمی دهد.

خلاقیت در این شعر حتی در نام گذاری آنهم مشهود است: چکیده. طرح برای خواننده جاافتاده تر است. ولی من چکیده را دوست دارم. همه چیز این طرح باهم محرم و به خواننده انتقال می یابند. لذا تغییری لازم نیست. ‏2011‏/03‏/06‏ 02:30:00 ب.ظ

http://www.vatandar.at/BejanBaran2.html خصیصه های تولید شعر شاملو



0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی