شنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۹

شمع روشن ابدی

بیژن باران

1

شمع روشنی تو

تا نفرین به تاریکی.

100 سال سکوت-

شاهد تاریخی، تو!

بخشی از تاریخی، تو

ولی غایب از صف ما، تو

خود تاریخی، تو.



در آن شب تهاجم تار تیر تاتاری

مزدوران به حریم دانش عشق

ترا از اوج خواب خوب آسمان

پرتاب کردند به زمین مهربان

اندام رشیدت در کیسه لباس

چون مشتی گوشت و استخوان.



کشتار در سکوت شب

ولی تاریخ ساکت نیست.

کودکان در سربرگ انشاء می نویسند:

بنام کسیکه هرچه می کشیم از اوست.

2

پس از تو هوا پس است.

انبوه اندوه نبودت رهایم نمی کند.

خاطرات یکی یکی پس از دیگری می آیند.

فوری تکه تکه و پراکنده می شوند-

پاییز برگها از درخت گردوی 100 ساله.

گذشته در ذهن پیدایش می شود

با عواطف ثابت آنروزها

که منطق امروز را طرد می کند.



گوشت و استخوان تو

اکنون در عکس ثابت در زمان

تو با هوشیاری سرت

تاریخ ملی ما را شاهد بودی

بیانگر تلاشهای آزادی

تو خود تاریخ بودی

در برابر قهر و گلوله

3

غدغن سخن

زیر عنکبوت یاسای قدرت قهار

شاکی و متهم،

جا عوض کرده

در نمایش ترازوی کج دادگاه پیرار

شاهد غایب

شاکی شکسته و شنگرفی

متهم با افسانه بیداد رجز می خواند.

قاضی در بازی با انگشتر عقیق دست راست

رسانه ها در سکوت



شاهد پرونده صحنه ایلغار

در راه رسیدن به محکمه

در قروق راه، صورت خونین،

دنده شکسته از لباس شخصیها،

بستری در بیمارستان سکوت.

4

جای تو همیشه خالی است

کسی نتواند آنرا بگیرد.

عکس تو در سکوت فرو رفته

صدای تو در فضا معلق است

صورتت در ذهن ما منجمد

صدای خنده ات در گوش ما زنگ می زند



پس از سالهای طولانی

هنوز سخت و غمآور است

خاطره زندگی کوتاه تو.



هنوز تصور لحظه

که تسبیح گلوله

تنفس ترا خون آلود کرد؛

لاله قلب عاشق ترا پرپر

سپس از پنجره

کفتاران شبرو ترا بخاک پرت کردند.

5

ماندگان تنها در تخیل خود

آنچه را که بزرگ بود

و تو می توانستی انجام دهی..

اگر سلطه سیاه شب

این امکان را میداد.



تو دانشگاه را پایان می دادی.

پزشگی به جامعه قدم می نهاد-

با آرزوهای بزرگ، با گامهای استوار

پس از شب عروسیت

تولد کودکان، هدایای تو به فردا..

6

آه چه سخت است

نشستن در پنجره تنهایی

خاطره، آرزو، نگرانی

ولی اینها همانند که تو داشتی، برای ما مانده.



تو همیشه وقت داشتی

مارا الهام دهی

با شجاعت خود، شادی خود، انگیزه عدالت

زندگی بدون تو هرگز نمی تواند برگرداند:

خنده های بلند تو،

روحیه قوی تو

طبع عاشقانه ات



تو بر همه آنان در مسیر خود

اثر مثبت گذاشتی

چون روز روشن

7

افسوس در این شب سیاه

گورت گم است برای عاشقان قدیمی

تا بتو سلامی دوباره گویند از زمانهای نو



تو پیش مایی ای طراوت ساحل دور

تا بماند برای ما خورشید شعر و شعور



بیاد تو هستیم

ما همه بیاد تو هستیم-

همه جا هستی

در صف مسافران تاریخ

از صفحات تاریخ،

کلیپهای جهان مجازی

تا پوسترهای دیواری

از نجوای تنهایی خاطرات

تا تجمع عاشقان قدیمی

نامت بلند خوانده می شود.

8

در 4راه حوادث بگوش میرسد:

خیلی وقت ست منتظریم.



آه اگر تو بودی

چه حفره ای در جمع ما

پر از شادی و عشق میشد.

در این تبعید ابدی

با خاطرات ویران بدنبال توام

ای میهن تاریخی

با عاشقترین عاشقان

در گور گم خود نهان



بدان در دل ما لانه داری.

در روح ما همیشه بیداری

ما عاشقان راه تو

عاشقان توییم

تو عاشق او بودی

او سپید ستیغ دماوند

عدالت گسترده در میهن

آزادی پرواز برای همه

102210

برچسب‌ها:

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی