جمعه، 31 تير، 1384
طوطی- خرگوش
طوطي
بيژن باران
طبع طبيعت طوطي را 7 قلم آرايش کرده
كمانه ها ی پر معنی، پرهاي ظريف
كرك و پرز رنگهای تند: سرخ، سبز، سفيد
صداي زير و رسا:
كجایی بلا؟ / بوس بده بما!
او روي شانه ام نشيند.
بر سينه ی سندباد بحری در ماورای بحار خليج فارس
زير گوشم بجورد، نجوا كند:
كجایی بلا؟ / بوس بده بما!
ياد رضای كاخ گلستان، طوطي هديه باو، با ورودش:
جنده ها درين/ آژدان اومد!
050624
خرگوش
بيژن باران
دال بلند رادار سربار سر- سوی صدا
چشمان - چپ و راست پوز
صدا سوار بر سبيل ارتعاش معاش
بر همواری و ماهور- خرگوش خموش.
2 دست و پا خيز كند، بهر جهت جهد.
سفيد پشم بر سبز چمنُ، پناه بوته
ميدود؛ قايم شود.
سبزي و ميوه خورد، در سرما ريشه جَوَد.
از شاهين و روباه در هراس
او ارتفاع و تزویر نميداند.
منزلت، ثروت، قدرت نميخواهد
راضي ست براين زمين سبز .
پشت سرهم بچه پس اندازد.
050625¤ نوشته شده در ساعت 17:28 توسط بیژی
پيام هاي ديگران
document.write(get_cc(3812465))
جمعه، 24 تير، 1384
تابستان
تابستان
بيژن باران
1
در اوج موج گرما، باغ محشر است
سرشار رنگ و رايحه
با رويت روايت زندگي-
آزادي بيان زيباي جواني.
چراغهاي گل و ميوه كليد خورده، برخط و روشن شده-
در این آتشبازي شاد– بیات ترک و اصفهان، نزدیک؛
آواز دشتی و افشاری ز دور-
خوانند پرندگان، خنیاگر وزغ، رقص سمور.
باغ برهنه ا ست – داغ و سخي.
کجا رفتند مشت بنفش سنبل، چشم عسل نرگس، دل تپنده لاله؟
از نوباوگان بهار ِ رفته
با ابريق ملون ميوه و گل
خوشه هاي غوره – گسی تمام؛ ترش، آب برداشته-
زبان، سرگردان در بزاق دهان با شراب پاييز خيام براه.
چغاله بادام و نمک ساییده سفید حاضر یا وعده ي سرخرمن مغز روغني.
2
تير است. نار به ُ گل نشسته با وقار؛
مرداد آب بردارد، سرخ؛
شهريور اين كيسه هاي شهد شيرين شوند.
افتخار باغ
نونهال انجيرضلع جنوبی است- با انگشتانه سبز شیردار، ماه بعد شهد دار.
در همسايگي نار و مو- هر كدام با مشت شيرين اماني-
کجا بر کج شاخه، کجاوه آشیانه ُبوَد؟
جوي خشگ با ياد روان تر بهار باران
زوج مماس ماهي براي رسيدن به رود
در بربط چشمه و بیشه.
بوته تمشگ با مشت ُپر ِِ نوچ
در پُرز نگین سیاره های سرخ و سبز
چون لقمه هایی برای خاله سوسکه در چنگ ابوعطا.
گل، زیبایی روز است
بو، سوی او در شب؛
میوه، تداوم گل.
هر فصل روزهایی از خاطرات گذشته داشته؛
با شبهایی از فصول در راه.
باغ سرمشق نقش قالی،
احیای قالی بزرگ 4 بعدی زنده اصفهان است.
در شاخه، برگ،بوته ا ش- چهچه سار وسسک؛
عطر، رنگ، نور، حرکت.
باغ ِ تابستان، با برنامه روشن میوه چینی بر تومار پیچک.
3
پرنده و پروانه درصف طويل خوشبختي دخول
در مخمل باز گل، اختلاط كنند.
خانواده عيالوار قد و نیم قد داودي،
گويا تخم 2 زرده كرده، سرفراز.
پرستو با پر به منقار، غزل متقارن در هوا منقوش کند.
تابستان باغ غرق گل است – گنج عیان علی بابا
در زیر فواره آب، رنگین کمان نور.
با رنگهاي دلپذير رباب، ارغنون، سنتور، تار
رها ز قيم مدعي عود
با الحان باربدی: کبک دری، سبزه در سبزه، شادروان مروارید،
سروستان ماه، ، نیمروز، شبدیز، آرایش خورشید.
در پرستش ثانيه هاي كبیسه نور
دلسوزي جوي نشط نشاط نمور
با رايحه ي مست زيرچشمي خورشيد
تبسم نيلوفربه نافرماني مدني سحر.
كوكب کوک با کبکبه ساعت صورت
به آهاری رنگ و وارنگ، ورود نور وعده دهد.
اختر با برگ پهن لوزی موز، با کیان گل هندوانه ای،
عکس خود در استخر تماشا کند.
عدل ظهر سيخ گلايول كباب دل و قلوه و جگر
بر سفره رنگين باغچه دود كرده
درختان را بدوار انداخته.
در نسيم عصر، لاله عباسي و اطلسي سق معطر نشان دهند.
پيچ امين الدوله سنجاقهاي رايحه برپیرهن نشان كند.
ياس با ظرافت بلوغ لاغر دختر بالا بلند
با پروانه هاي ثابت سفيد عطر بر تور سبز پیراهن.
4
تير است؛ اركسترفیلهارمونيك پرنده، گل، عطر، نويد ميوه
در آوندها جنب و جوش صمغ در بیشه از ریشه تا برگ-
برهبري پرتوان خورشيد
مينوازد 4 فصل را-
جقه ي جوانه بهار
شكوفاني بي تاب
منگوله ميوه هاي خزان، در نای وسنج سوگوار باد،
حرير زمهرير سفيد بهمن
نرمای نسیم بوسه بر گل زند.
نوای 3، 4، راست 5 گاه،
از بیات دور، شور در ماهور غوغا کند!
این موسیقی دریاست نه جو!
انگشتان نسیم بر تارهای معطر یاس.
5
طول وطن هر آن، هر گوشه آن، 4 فصل سال
قطار کنار هم قرار دارد.
عرض آن از اتراق فوج پليكان و فلامنكوی بلوچ و زابلي مهاجر بشمال
از بیستون گذشته، تا جنگل و گندم زاران كردستان.
از كرانه هاي نخل خزر، لطافت لاهيجان، سیاهی جنگل مازندران،
بركت گیلاس سیاه خراسان، بادام و عسل سبلان،
شيبهاي سرگيجه ی زاگروس و لرستان،
جاليزهاي پر محصول كناره هاي زاينده رود.
از سيارات سرخ مدار منظومه نار ساوه، پسته خندان رفسنجان،
دواير نارنج و خطوط قوی نخل شيراز،
تا آتش تناوب كشتيهاي نفت خليج فارس، مشعل گازهای جاودان میدان پارس.
6
طبع طبيعت طالب عدم تقارن بوده
دروغ و مصلحت ندارد
پاك، برهنه، رك.
روز، مشت توطئه شب باز كند.
پرندگان، راز راستي عشق تكرار كنند.
تنه هاي خشگ پير بهتان زنند به باغ:
تشويش اذهان و آشوب دشت.
باغ در پرستش زيبايي و شهوت زندگي
وعده شراب سفيد، سرخ، صورتي است.
شهد شادی بهرسو پراكند
تا سرمست و یاشاسین- تمام موجودات
در شهر پايكوبي كنند.
تا اکسیر حیات، اثیر خماری و خواب در تناوب آیند.
اين سنت باغ است از ازل
بي نياز از محتسب منصوب.
رقص و آواز باغ را نتوان با حكم حبس ساکت كرد؛
با گزش پشه و ناخنک مگس نامطبوع.
باغ با جهان ارتباط سرمدي دارد.
نظام قانونمند ابدي باغ فارغ از تنگي نظر و نفس است:
پراز جواني، عشق، زيبايي، شادي می باشد.
050707
¤ نوشته شده در ساعت 16:4 توسط بیژی
پيام هاي ديگران
document.write(get_cc(3778816))
جمعه، 17 تير، 1384
کتيبه
کتیبه
بیژن باران
(The Great Wall of China.." F. Kafka (1883-1924"
بدور خود ديواری -
پس ديگر چرا دری؟
غزل ۹
بیژن باران
عشق من
رودیست روان-
هميشه همان
هرگز نه بی، يکسان.
حرف
بیژن باران
با تو حرف دارم
ای عزیز دور!
در شعله های سرخ داغ
ُلخت آتشین باغ
در سپیدی حریر زمهریر
در شکوفانی پرآب بهار.
با تو به حرف آیم
ای غروب نارنجی افق
در دیوار کویر شب
با قالی نقش هندسی نور آبی و مجمر زعفران
در صداقت صبح شنگرفی،
عدل ظهر و همهمه ی بازارزنی با کودکی در تردد هشتی، دود کباب دکه ی نبشینسیم نرم عصر، تلنگری بر خوشه عطر اقاقی.
و شب، آه باز شب
در ایمن ناسوتی حضور تو،
مغناطیس زوج قطب مشهودت
جهاز آز، دروازه باز، تاز ساز راز ناز گاز
به حرف تو نیاز دارم
چون به هوای تازه، آب خنک، چهچه زردجامه، لمس نان تنوری، الوان میوه رسیده.
ای فراوانی شور و شعور،
حجم جور شنگرفی آتش دور،
لحظه ی نور و سرور، نغمه ی فرٌار چُگور.
وقتی با تو حرف زنم
دلم آرام گیرد
سرم مرام گیرد
خواهم دانست آنگاه حرفم را.
160804
بقيه در ادبيات و فرهنگ http://www.mani-poesie.de/index.jsp?aId=2449
بیژن باران: ديوار به استقبال از "تحشیه بر دیوار خانگی" پگاه احمدی-غزل پرواز بر تاریخ کهن دیار
۱
دیوار هندسه شهر است
زیر بال ابدیت پرواز
در تکامل تمدن- ادوار ۷ خوان زندگی از گهواره تا گور.
بقيه در ادبيات و فرهنگ http://www.mani-poesie.de/index.jsp?aId=2450
شعر شکار لحظه ی میرا ست برای آموزش، لذت، و تاریخ یا بقول حافظ "ثبت در جریده عالم"؛ بدام کشیدن نگاه گذران در بیان ابدی. لحظه ای که با شعر در خواننده تکرار می شود. شاعر موفق کسی ست که بلسان نیما "پی ت بگرفته نوخیزان ز راه دور بس آیند." استقبالیه دیوار شعری بلند دربرگیرنده تاریخ، عملکرد و نماد حصار در فلات ایران است. این انکشاف به "هندسه شهری" بمرور حریمی در برابر زن در جدایی او از کار اجتماعی شد. این شعر فرصتی به شاعر داد تا فضای تاریخی میهن را تبیینی شاعرانه کرده؛ موضوعات فرهنگی، رسومات ملی، پندارهای فلسفی، اوهام رویایی، رنگآمیزی ظریف ایرانی را به تسبیح کلامی در آورد.
کتابهای چاپ شده باران- ۱. مقالات ادبی. مجموعه شعر:۲. راه و رود، ۳. دیوان غربی.آماده چاپ- مجموعه شعر:۴. دیوان شرقی، ۵. چهار فصل.آثار بیژن باران در سایت های ادبی تهران ، اروپا ، امریکا :www.ghabil.com www.iranian.com www.ghalamrow.com www.valse.com www.forough.com www. asre-nou.net www.pendar.net آدرس ها: ایمیل : aalborzray@yahoo.combejisam@gmail.com
وب :http://beji.persianblog.com/
http://naqdesher.persianblog.com/ ¤ نوشته شده در ساعت 19:28 توسط بیژی
پيام هاي ديگران
document.write(get_cc(3746266))
جمعه، 10 تير، 1384
کمر
کمر
مشعل سرخ ماه از پشت تپه بلند بالا.موی تو تاریکی شب
کلام تو روشنی روز؛
آغوشت کوره خورشید
نگاهت مهربانی ماهست.
نزدیکی تو دلگرمیست-
تنفس و لمس،فوت شقيقه ی بوس و ليس خيس عرق.
مهتاب سر بسر لاک پشت گذاشته؛
نگو امشب سردرد دارم، نازنین!
فنون جنون - کوک کول دست مست الفت کلفت - قلندر بلند،
کنون، کيش کيف پايه دايه انقباض ليز زُخم شود.
شب را مشت و مال کمر دمر قمر در عقرب، ترک کوزه باز کند.
ُلنگ دلاک درچنگ نسیم.
0505¤ نوشته شده در ساعت 3:23 توسط بیژی
پيام هاي ديگران
document.write(get_cc(3711963))
جمعه، 3 تير، 1384
بوسه اول
بوسه اول
بيژن باران
۱
نخستین بوسه از کی، کجا، کی بود؟
با غبار ایام جزيیات دور شوند و طی.
باد دی وزد در هجوم حجم حضور لحظه پی در پی
با ابعاد تار، مات، آن های شفاف، پریده رنگ، با درنگ.
۲
بوسه شکوفه است- اقرارعشق، کوتاه در تکرار.
با پستان پرشیر گرم وفور مهر و پاکی مادر
شکیبایی، شوق، شادی، تبسم، تخیل، ماوای بغل.
از سوی پدر با دستان قوی، رديف دندان سفید، صورت تراشیده، بلند هیکل،
با عطر و بخار بیرون از خانه.
از جفت مادر و پدر بزرگها، خاله ها، خوالوها، داییها، عمه ها..
۳
در ابتدا یکسال آنها را با نگاه دقیق عکس گرفتم.
آموختم از آنها- تسلسل حرکات و سکنات.
سرشان بمن نزدیک میشد؛
لبهایشان - غنچه، چشمان- بسته، گودی زیر ابرو چروک،
نرمی پوست زنان، ته ریش رجال
لب سبک بر گونه، ماچ محترق، بانکه پر صدا.
۴
نوروز تمرین بوسه بود.
روبوسی، خم سر، دست بر سینه
بوسه های آبدار بیدندان بزرگان قوم
بوسه های ورزشی و فشرده زادگان شان
بوسه بر اشرفی، الماس، اسکناس، حيوان خانگی و پرنده.
بوسه پیشانی، هوا، جاخالی، چاق، توخالی، صدادار
بوسه های پشم، عینک، چارقد، چادر، اودکلن، روژ.
بوسه های بیمیلی، يک طرفه، ۵۰/۵۰ يا ۹۰٪ زمن ۱۰٪ زتو،
ماچ های دختران خاله و عمه - خجالتی، خنده، خاطره
خیال، سرگیجه، خمار، چرخاندن گونه به نزدیک لب.
بوسه های ترسان، یواشکی، تاریکی، دستان جستجو، نفس نفس..
۵
نخستین بوسه با کی، کجا، کی بود؟
بگذار خوب فکر کنم، هی!
در خیال- ایرن، جینا، مرلین.
در خیابان- تو سینما با دختر همسایه-
انتظار، اصطکاک، شور، طرف، طراوت، طفره،
دست راست حوالی زانو، دست چپ روی ترقوه و شانه
گوش من پر ز نور صحنه!
لب در گوش، گوشه ی لب، روبرو، زبان، گردن و گونه، لب گرفتن طويل
بوسه ی فشار، نفس، کاویدن، گردی، گرمی، گرامی، گردش
بغل، آغوش، تنگی بازو، جويايی زبان، تورم کام، غرق عرق لذت تام.
۶
بوسه بر انگشتان، دست، سینه، پیشانی، گونه، گوش، چانه
بر گردن، دگمه تنها، سحر گشاده بال پروانه
جالیز توت و گوجه فرنگی؛ کدو، طالبی، هندوانه؛ کرت هلو، ليمو.
بوسه لخت، عمودی، افقی، معکوس، کناری، تماس،
خفیف، شدید، ممتد، پرشمار، از دور با اشاره - دست و دهان در هوا،
بوسه عشق، وداع، روز، شب، خشگ، خیس،
قطار بوسه ی حشر، شهوت، شوق..
بوسه سرسیری، دزدکی، سرفرصت، هول هولکی، شتاب، هراسان، رسوا
بوسه خواب، دیدار، درود، تولد، طولانی، کوتاه، نوازش،
نیایش، احترام، ستایش، بوسه بر بالش!
۷
اولین بوسه بر کی، کجا، کی بود؟
بوسه باستان در امتداد اجداد تا اخلاف.
بوسه مُهر مِهر است بر دهانه ی دل؛
پل ارتباط گرم بين ۲ قلب؛
فرياد ساکت دوستی از حالا تا هميشه-
هوای ۲ کام؛ اشارت اشتراک طعام.
۸
بوسه اعتماد دوستی است.
بوسه خانواده خود در راه-
تداوم بوسه همسر، فرزند، نوادگان.
بوسه بینهایت، تا ابد..
050529
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی