جمعه، 25 فروردين، 1385
نيزار
نيزار
عشق صدای فاصله هاست صدای فاصله هايی كه غرق ابهامند. - سپهری
نی و نیزه
در اصل "ز یک گوهرند."*
شاخه های قمیشزاران اند
که با خجره و کارد بریده شده اند.
نی مینویسد با مرکب، آینده را؛
می نوازد با دم عشق از "جداییها".**
نیزه در دست پاسدار حال.
صدای گام مرگ از حاشیه لاله
آمده به بام خانه..
برادر نی بدست
از نیزه برادر در بستر است.
خواهر نی نواز
در دور بردار برادر است.
040606
* سعدی. ** رومی.
¤ نوشته شده در ساعت 4:40 توسط بیژی
پيام هاي ديگران
document.write(get_cc(4911920))
پنجشنبه، 17 فروردين، 1385
از تو - بيژن باران
از تو
در لحظه اول
نمیدانم از تو چه میخواهم.
آن میدانم ترا میخواهم.
در زنجیره لحظات:
سرمای تار شب
شیری سپیده سحر
دمای تنهای ظهر
شر شر آبشار
پرش پرنده بدور
غروب غربت غراب
مهتاب مسیر زرد
باز گسترش نور صبح،
دور تسلسل روز و شب.
ترا میخواهم؛ ساعتی
نه بیشتر-
ولی ساعتی مکرر!
تا با تو شکوه شب
سکوت دم سحر
آزادی انفجار نور و ندای آغاز روز
ایستایی ظهر
نارنج شعله خورشید
را تجربه کنم.
۰۱۳۱۰۶¤ نوشته شده در ساعت 17:38 توسط بیژی
پيام هاي ديگران
document.write(get_cc(4875975))
پنجشنبه، 10 فروردين، 1385
تو
تو
آفتاب روی ترا رنگ میکند؛
باد گیسوی ترا شانه.
ابر کنار می رود
تا برتو نیافتد سایه.
سرم پراز تو است؛
اوهامم همراه تصاویر و صدای تو
مملو از رنگ و کمانه
اپیزود و خاطره.
آفتاب روی ترا رنگ میکند؛
برنگ گندم، شکوفه هلو.
صدایت صاف چون شفاف مهتاب
تقابل تنهایی من، تویی.
با تو، آن ِزندگی شعر است؛
رقص، موسیقی.
تو متفاوتی از دیگران.
تو منحصر بفردی.
موجها باهم متفاوت ند.
در ساعات شبانه روز مختلفند.
تو دریایی-
لحظات باتو، موج،
آیند و روند..
تو دریا میمانی.
031206¤ نوشته شده در ساعت 18:8 توسط بیژی
پيام هاي ديگران
document.write(get_cc(4849623))
چهارشنبه، 2 فروردين، 1385
کاسنی
کاسنی *
بيژن باران
در دامنه دماوند سر سفید از کودکی
و دنیای نو در جوانی
گلی وحشی می شناسم-
یادگار همبستگی قاره های پنجه آ#.
شاخه های آن چون خوشه های خورشیدی
افلاک و ستارگان دور-
از خاک فاصله گیرند.
شکوفه های آبی آن
در واقع ستاره اند
با مدار ارتباط به آسمان لبخند میزنند.
برگهای آن بشکل پَر در پایه با شیره سفید
یا در سبز تند زبان متصل بغده ریشه-
بو داده اش قهوه،
متفاوت از زرد خواهرش، سیاح سوار باد- قاصدک.
دقایقی جدا شوم ز آن-
دست بسوی شاخه های صبور، بر ريشه ای خنجری در خاک، درازکنم.
گلبرگها، مستطیل آبی، پرچم و کلاله
در جام سبز آن باز می شوند.
این گل پیوند آسمان و زمین است.
امید انسان برای صلح، آب، احترام؛
مظهر همبستگی قاره ها.
انبوه آن بر دشت و سبزه خاک
آیینه ی آسمان شب است با الماسهای آبی ستارگان-
بازوان مرصع همرنگ
برهنگی زیبایی جوانی.
050705
# Pangea. * Chicory
¤ نوشته شده در ساعت 19:28 توسط بیژی
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی