یکشنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۸۶

پنجشنبه، 26 مرداد، 1385 روزانه روزانه بین من و خورشید بعدازظهر زمستان شاخه های نور درخت و انبوه ساران با دم و بال نورانی در تردد پرواز. بگذار ترا فراموش کنم- در ردیف نخلهای تنهای دریای جنوب در ماسه زاران مهتابی دریای شمال. غروب اشجار اشباح ایستا یند. مرا در محاصره خاطرات دارند- که درآنها گم شدی- همچون فانوسی در مه غروب. 022106 پيام هاي ديگران document.write(get_cc(5471517)) پنجشنبه، 19 مرداد، 1385 اتود 7 اتود 7 راه از کنار شهر گذرد بسوی پیشپای متبرک کوهستان پیکر گوشتین کوه عصب خویش را خوشاند چرا که راه از میان شهر گذرد. پيام هاي ديگران document.write(get_cc(5446186)) پنجشنبه، 12 مرداد، 1385 اتود 5 اتود 5 کوله بر پشت و چوبدست در مشت دور مانده دهکده را، دور - ماه پیش، یا ماههای پیشتر- دیدار کردم با سری پر شور. (خسته، نه؛ مغموم، نه. خوش حالکی داشتم.) گاه مغرب بود از گلدسته ی مسجد، مردک ایستاده ای میزد اذان. شاید، ممکن و .. ولی ، حتمن، نه! مشکوکم که شنودم: "از کدام؟" پيام هاي ديگران document.write(get_cc(5418556)) پنجشنبه، 5 مرداد، 1385 اتود 2 اتود 2 تمام شب با گيتارم گريستم: من مي گريستم كه او مي نواخت يا او مي نواخت كه من مي گريستم ؟ مهتاب (با رامشي حزين - از سازش نسيم- آسايشي گزين) سر مي نهاد به مارهاي تاك باغ و شاخه هاي آبستن و گره دار هلوي سرد. در تور سايه ها، -ز شاخه هاي گلابي پر گره- غنوده ايم من و گيتار بينوا. بر دور سيب زرد - ز سيگار و لبهاي ناپديد- پيچيده تارهاي رقيق مهتاب لابلاي پنجه ام. مي تراود از نوك انگشتهام: چشمه آرام يك آهنگ. × در كندي گيراي دست، نرماي آوايش روان: از قلب من، از قلب او، تا بيكران.. تكروي شبهاي بي دريغ، گيسو فشانده بروياي دورمان.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی